دکتر حاج حسین توکّلی از شاگردان عارف باللّه شیخ رجبعلی خیاط، نقل می کند: روزی من از مطب دندان سازی خود حرکت کردم که جایی بروم. سوار ماشین شدم، میدان فردوسی یا پیش تر از آن ماشین نگه داشت. جمعیّتی بالا آمدند. سپس دیدم راننده زن است. نگاه کردم دیدم همه زن هستند. همه یک لباس! دیدم بغل دستم هم زن است!
خودم را جمع کردم و فکر کردم اشتباهی سوار شده ام. این اتوبوس کارمندان است.
اتوبوس نگه داشت و خانمی پیاده شد. آن زن که پیاده شد، همه مرد شدند! با این که ابتدا بنا نداشتم نزد شیخ بروم، از ماشین که پیاده شدم (جهت روشن شدن قضیه) پیش مرحوم شیخ رفتم. قبل از این که حرفی بزنم، فرمود: دیدی همه مردها زن شده بودند! چون مردها به آن زن توجّه داشتند، همه زن شدند!
بعد فرمود: وقت مردن هر کس به هر چه توجه دارد، همان جلوی چشمش مجسّم می شود؛ ولی محبّت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) باعث نجات می شود. چقدر خوب است که انسان محو جمال خدا شود تا ببیند آنچه را که دیگران نمی بینند و بشنود آنچه را دیگران نمی شنوند. (۱)

پی نوشت:(1). کیمیای محبّت / 176.


برچسب‌ها: کیمیای محبّت, مردان, زن, شیخ رجبعلی خیاط
+ نوشته شده در  شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۱ساعت ۴:۱۰ ب.ظ  توسط میثم هادی  |